کتاب لغت

fa ‫ضمائر ملکی 2‬   »   vi Đại từ sở hữu 2

‫67 [شصت و هفت]‬

‫ضمائر ملکی 2‬

‫ضمائر ملکی 2‬

67 [Sáu mươi bảy ]

Đại từ sở hữu 2

نحوه مشاهده ترجمه را انتخاب کنید:   
فارسی ويتنامی بازی بیشتر
‫عینک‬ Kính Kính 1
‫او (مرد) عینکش را فراموش کرده است.‬ Anh ấy đã quên kính của anh ấy. Anh ấy đã quên kính của anh ấy. 1
‫عینکش کجاست؟‬ Kính của anh ấy ở đâu? Kính của anh ấy ở đâu? 1
‫ساعت‬ Đồng hồ Đồng hồ 1
‫ساعت او (مرد) خراب است.‬ Đồng hồ của anh ấy hỏng rồi. Đồng hồ của anh ấy hỏng rồi. 1
‫ساعت به دیوار آویزان است.‬ Đồng hồ treo trên tường. Đồng hồ treo trên tường. 1
‫پاسپورت‬ Hộ chiếu Hộ chiếu 1
‫او (مرد) پاسپورتش را گم کرده است.‬ Anh ấy đã đánh mất hộ chiếu của anh ấy. Anh ấy đã đánh mất hộ chiếu của anh ấy. 1
‫پس ‫پاسپورتش کجاست؟‬ Hộ chiếu của anh ấy ở đâu? Hộ chiếu của anh ấy ở đâu? 1
‫آنها-مال آنها‬ Họ – của họ, của chúng Họ – của họ, của chúng 1
‫بچه‌ها نمی‌توانند والدین خود را پیدا کنند.‬ Những đứa trẻ đã không tìm được cha mẹ của chúng. Những đứa trẻ đã không tìm được cha mẹ của chúng. 1
‫اما ‫آنجا هستند، دارند می‌آیند!‬ Nhưng mà cha mẹ của các em đang đến kia kìa! Nhưng mà cha mẹ của các em đang đến kia kìa! 1
‫شما (مخاطب مرد) – مال شما‬ Ông – của ông. Ông – của ông. 1
‫آقای مولر، مسافرتتان چگونه بود؟‬ Chuyến du lịch của ông thế nào, ông Müller? Chuyến du lịch của ông thế nào, ông Müller? 1
‫آقای مولر، همسرتان کجا هستند؟‬ Vợ của ông ở đâu rồi, ông Müller? Vợ của ông ở đâu rồi, ông Müller? 1
‫شما (مخاطب مونث) – مال شما‬ Bà – của bà Bà – của bà 1
‫خانم اشمیت، سفرتان چطور بود؟‬ Chuyến du lịch của bà thế nào, bà Schmidt? Chuyến du lịch của bà thế nào, bà Schmidt? 1
‫خانم اشمیت، شوهرتان کجا هستند؟‬ Chồng của bà ở đâu rồi, bà Schmidt? Chồng của bà ở đâu rồi, bà Schmidt? 1

‫تغییر ناگهانی پیدایشی صحبت کردن را امکان پذیر ساخته است‬

‫انسان تنها موجود زنده روی زمین است که می تواند صحبت می کنند.‬ ‫او خود را از حیوانات و گیاهان متمایز می داند.‬ ‫البته حیوانات و گیاهان نیز با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند.‬ ‫امّا، آنها با یک زبان پیچیده هجائی صحبت نمی کنند.‬ ‫اما چرا انسان صحبت می کند؟‬ ‫برخی از ویژگی های فیزیکی برای صحبت کردن لازم است.‬ ‫این ویژگی های فیزیکی تنها در انسان یافت می شود.‬ ‫امّا، این لزوما به این معنی نیست که انسان آنها را خلق کرده است.‬ ‫در سیر تکامل، هیچ چیز بدون دلیل اتفاق نمی افتد.‬ ‫انسان در جایی در امتداد مسیر تکامل، شروع به حرف زدن کرد.‬ ‫ما هنوز نمی دانیم که دقیقاٍ این امر چه زمانی اتفاق افتاده است.‬ ‫اما باید چیزی اتفاق افتاده باشد که باعث سخن گفتن انسان شود.‬ ‫پژوهشگران بر این باورند که یک تغییر ناگهانی ژنتیک باعث بروز این حادثه شده است.‬ ‫انسان شناسان خواص ژنتیکی موجودات زنده مختلف را با هم مقایسه کرده اند.‬ ‫و به خوبی معلوم شده است که یک ژن خاص عامل گویائی است.‬ ‫کسانی که دارای این ژن معیوب هستند، مشکل گویائی دارند.‬ ‫این افراد نمی توانند منظور های خود را به خوبی بیان کنند، و درک کلمات هم برای آنها دشوار است.‬ ‫این ژن در انسان، میمون، و موش مورد آزمایش قرار گرفت.‬ ‫این ژن ها در انسان و شامپانزه بسیار به هم شبیه بودند.‬ ‫تنها دو تفاوت کوچک را می توان بین این دو ژن شناخت.‬ ‫و این تفاوت هاست که باعث حضور این ژن ها در مغز شده است.‬ ‫این ژن ها همراه با ژنهای دیگر، باعث ایجاد فعّالیت های خاصی از مغز می شوند.‬ ‫بنابراین انسان می تواند صحبت کند، در حالی که میمون نمی تواند.‬ ‫امّا، معمّای زبان انسان هنوز حل نشده است.‬ ‫زیرا جهش ژن به تنهائی برای فعّال کردن گویائی کافی نیست.‬ ‫محقّقان یک نوع ژن انسان را در موش وارد کردند.‬ ‫امّا، این کار به آنها توانایی صحبت کردن را نداد ...‬ ‫اما جیغ و داد آنها جار و جنجالی بپا کرد. ‬