save
My children have saved their own money.
ذخیره کردن
بچههای من پول خودشان را ذخیره کردهاند.
forget
She doesn’t want to forget the past.
فراموش کردن
او نمیخواهد گذشته را فراموش کند.
cut down
The worker cuts down the tree.
قطع کردن
کارگر درخت را قطع میکند.
leave to
The owners leave their dogs to me for a walk.
سپردن
صاحبها سگهایشان را برای پیادهروی به من میسپارند.