ordoni
Li ordonas sian hundon.
فرمان دادن
او به سگش فرمان میدهد.
konvinki
Ŝi ofte devas konvinki sian filinon manĝi.
متقاعد کردن
او اغلب باید دخترش را برای خوردن متقاعد کند.
pentri
Mi pentris al vi belan bildon!
نقاشی کردن
من برای تو یک تابلوی زیبا نقاشی کردهام!
kaŭzi
Alkoholo povas kaŭzi kapdoloron.
باعث شدن
الکل میتواند باعث سردرد شود.