لغت

پرتغالی (PT) – تمرین قید

دور
او شکار را دور می‌برد.
آنجا
برو آنجا، سپس دوباره بپرس.
چیزی
چیزی جالب می‌بینم!
تقریباً
تقریباً نیمه‌شب است.
تمام روز
مادر باید تمام روز کار کند.
همچنین
سگ هم می‌تواند کنار میز بنشیند.
همه‌جا
پلاستیک همه‌جا است.
اما
خانه کوچک است اما رمانتیک.
فردا
هیچ‌کس نمی‌داند فردا چه خواهد شد.
پیش از این
او پیش از این خوابیده است.
راست
شما باید از راست بپیچید!
تقریباً
من تقریباً ضربه زدم!