לתקן
הוא רצה לתקן את הכבל.
ltqn
hva rtsh ltqn at hkbl.
تعمیر کردن
او میخواست کابل را تعمیر کند.
לבעוט
באומנויות הלחימה, אתה חייב לדעת לבעוט היטב.
lb’evt
bavmnvyvt hlhymh, ath hyyb ld’et lb’evt hytb.
لگد زدن
در هنرهای رزمی، باید بتوانید خوب لگد بزنید.
להכיר
הוא מכיר את החברה החדשה שלו להוריו.
lhkyr
hva mkyr at hhbrh hhdshh shlv lhvryv.
معرفی کردن
او دوست دختر جدیدش را به والدینش معرفی میکند.
לחשוב
היא תמיד צריכה לחשוב עליו.
lhshvb
hya tmyd tsrykh lhshvb ’elyv.
فکر کردن
او همیشه باید به او فکر کند.